Friday, December 12, 2008

یادداشتی بر موسم گل − ساختۀ محمد رضا درویشی

‫درویشی از زمره آهنگسازانی است که در جهت شکل دادن به موسیقی ملی ایران حرکتی آگاهانه دارد. حرکتی که مسیری را دنبال میکند که به بیراه افتادن از آن بسیار آسان است و ماندن در آن به تلاش و کوشش دائمی نیازمند است.

قطعه موسم گل قطعه چهل تکه ناجوری است. قطعه ای است که هر کدام از تکه های آن حرفهای گفتنی زیاد دارد و به تنهایی زیباست ولی در کنار هم ناجور مینشینند.
حسی که من شنوندۀ آشنا با موسیقی ایرانی و نیز موسیقی کلاسیک غربی از شنیدن این قطعه می گیرم این است که انگار آقای درویشی هر آنچه را که در مورد ارکستراسیون و آهنگسازی فرا گرفته است با عجله و در فرصت کم بیرون میریزد و به شنونده ارائه میدهد.

ساختار کل قطعه نادیده گرفته میشود و یا اهمیت کمتری به آن داده میشود. هر کدام از قسمتهای قطعه توانایی بسط داده شدن دارد و میتواند به تنهایی نطفۀ یک قطعه کامل باشد. ساختار کلی و جزیی یک اثر باید گوشه چشمی به هم داشته باشند و با هم حرکت کنند تا اثر بتواند روی پای خود بایستد.

آهنگساز در استفاده از صدای خواننده به مثابه سازی از سازهای ارکستر (به جای خواننده در مقابل ارکستر) موفق است. برداشت غیر سنتی از رابطه خواننده و ارکستر و ایجاد یک نوع رابطة دمکراتیک بین این دو از خشتهای اولیه بنای موسیقی ملی ایران است و شاید بسیار راه مانده باشد تا به آزادی این دو از هم و نتیجتأ همکاریشان با هم برسیم.

نکته ای دیگر که برای من سئوال انگیز بود دونوازی سه تار و کلارینت در بخش دوم این قطعه بود. این تجربه ای قابل تحسین است به خاطر وسعت دادن به افق موسیقی ایرانی در ذهن ما. ولی آیا صرفا همین در کنار هم قراردادن این دو ساز کافی است؟ یا باید خط پیوندی میان این دو ساز پیدا کرد و سعی در بسط آن داشت؟ آهنگساز به نظر من در اینجا هیچگونه تلاشی برای یافتن این خط پیوند از خود نشان نمی دهد و صرفا با در کنار هم گذاشتن کلارینت و سه تار حرف تازه ای را به ما ارائه نمیکند. شاید کاری شجاعانه بینشی شجاعانه را نیز طلب کند.

‫شناسنامه اثر >>>

No comments: